سید حسام الدینسید حسام الدین، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 11 روز سن داره

مرد کوچک

ارایشگاه

امروز بالاخره موفق شدیم و تو رو بردیم ارایشگاه با عمو هادی . اصلا نمی ذاشتی دست بهت بزنه چه برسه موهاتو کوتاه کنه ولی من و عمو هادی دستهاتو گرفتیم تا اقای ارایشگر کوتاه کرد تو هم خیلی گریه کردی و جیغ زدی ولی وقتی اومدیم بیرون همش یادت رفت . الان هم از حمام اومدی بیرون و خوابیدی مثل یه فرشته . خیلی دوست دارم حسامم     ...
31 خرداد 1390

بازگشت از سوریه

سفر خیلی خوبی بود هم از نظر معنوی هم سیاحتی ولی حسام خوبم خیلی اذیتمون کردی قبل از این سفر گفتم اگه پسر خوبی باشی مکه هم می بریمت ولی با این اوضاع فکر نمی کنم. چون  ضریح حضرت زینب و رقیه را می بوسیدی دیگه هر جا که می رسیدی می خواستی بوس کنی . از بازار حمیدیه سوریه برات لباس پلنگ صورتی را خریدیم . لباسشو دوست داری ولی کلاهشو نه . وقتی رفتیم لبنان  سوار قایق شدیم روی دریای مدیترانه و این پسمل مامانی همش می خواست دستشو بکنه توی اب . من و پدر تو رو سفت گرفته بودیم که نیفتی توی اب .       ...
21 خرداد 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مرد کوچک می باشد